من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
اگر به خانه من آمدی، برای من ای مهربان، ............ بیاور. ادامه دارد... -- پ.ن: مطلع(!) (وقتی جای خالی را چراغ پرکند*) از: فروغ فرخزاد -- * چه زیبا بود اگر تمام جاهای خالی را چراغ** پر میکرد... -- ** هرچند: گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیدهای که نبیند خطای خویش چاهست و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش*** -- *** از سعدی
نظرات شما عزیزان:
)
تمرین گراف رو هم اضافه کن!خیلی موجبات شادی و خنده رو فراهم میکنه.راضیم ازش
پاسخ:
من منتظرم تو بذاری... تو منتظری من بذارم... ای بابا... اینقدر به تاریکی لعنت نگویید، یک شمع فوت کنین دودش بره تو چشممون اشک سرازیر بشه دور همی میان گریه بخندیم :|
اَه...!!! اینم پاسخ شد !!
دوباره شروع میکنم!
اهن!!... چشم آبجی جان... امسال که آلبالوها در بیان یه «خرده-وقتی» از پشت یه کوهی برا ما سر بزنه حتما!!! :|
--
کجای خاطره گراف دقیقا منظورته P: ;)
پاسخ:
مممممممنونم... ممنونم که تو هر شرایطی موجبات خنده و شادی ما را فراهم میکنی خواهر گلم.
ده تا لایک بزرگ برای قوه خلاقه و قلم توانات
میشه برای من یه افق بیاری که محو شم فقط :-/
پاسخ:
بیشین بینیم باووو...
شیطوونه میگه این پست رو : (http://booye-shogh.blogfa.com/post/448/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B2%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%282%29) بذارم اینجا روتو کم کنما!! :دی
--
مهربونی من در همین اُردره دیگه... برای من ای مهربان، «رسم محبت» بیاور ! :|